به گزارش گروه ورزشی قدس آنلاین، گاهی برخی ایام باعث می شود تا افراد از لاک همیشگی خود خارج شوند و شرایطی مهیا می شود تا یک چهره ویژه را منهای موقعیتی که دارد بشناسیم. امروز به سراغ وینفرد شفر رفته ایم. مرد آلمانی که در ایام نزدیک به عید و سال جدید شمسی از درِ دیگری با ما گفت و گو کرد. او خارج از بحث های روزمه فوتبال و استقلال در مورد شناختش از ایران، از سبک زندگی مردم در تهران و سایر نقاط کشور نکات جالبی را عنوان کرد. «شیرِ پیر» از سنت های آلمانها در نزدیکی سال نوی میلادی و تفاوت آنها با عید نوروز ایران سخن گفت و اینکه چطور توانسته خودش را با سبک و سیاق ایرانی تطبیق دهد.
شفر همچنین از آخرین توصیه های کیروش سرمربی سابق تیم ملی به وی قبل از ترک ایران صحبت کرد و از فضای زندگی در ایران نکات قابل تاملی اشاره کرد که خواندن این مصاحبه مفصل را به شما توصیه میکنیم.
گزیدهای از صحبتهای شفر را در زیر بخوانید:
در ابتدای مصاحبه میخواهیم به عنوان اولین سؤال از شما بپرسیم اولین چیزی که از ایران به مردم کشورتان میگویید چیست؟
میخواهم مصاحبه را از یک تبریک آغاز کنم. می خواهم پیشاپیش عید نوروز را به مردم ایران تبریک بگویم چون متوجه شدم که حال و هوای کشورتان به سمت و سوی عید رفته است. اولین بار که سفره پر از میوهجات را دیدم از مردم پرسیدم چرا این همه میوه روی میز قرار میدهید که متوجه شدم این کار یک سنت است. مردم ایران انواع چیزهایی را که با حرف «س» شروع میشود مثل سیب، سبزی و ... روی سفرههای خود قرار میدهند. این یک سنت جالب است و از آن لذت بردم. شنیدهام در ایام نوروز همه جا تقریباً تعطیل است و مردم سر کار هم نمیروند ولی در آلمان این گونه نیست و البته سنتها هم با هم متفاوت است.
آیا مردم آلمان هم نزدیک سال نو لباسهای نو میخرند یا خریدهای جدید برای منزلشان انجام میدهند؟
ما هر وقت نزدیک سال نو میشویم مردم آتشبازیهای زیادی میکنند این یک سنت قدیمی در اروپا است نه فقط در آلمان با این کار میخواهند نشان بدهند زمستان میرود و سال جدید شروع میشود. ما ۲ شام مخصوص هم برای آن روزها داریم. یکی ماهی است و دیگری هم یک غذایی است که مخلوط گوجه و سوسیس آلمانی است که به یک سالاد خاص اضافه میکنیم. در آن روزها همه اعضای خانواده کنار هم هستند و خوشحالند که دور هم قرار میگیرند اما این گونه نیست که برای سال جدید بخواهند خریدی انجام بدهند.
با وجود اینکه شما سرمربی استقلال هستید اما به نظر میرسد ارتباط کلامی خوبی با مردم ایران گرفتهاید و شاید گاها با طرفداران پرسپولیس هم که روبهرو شوید صحبتهای دوستانهای با هم داشته باشید.
این رفتار من فقط مربوط به اینجا نیست. البته چون من در اینجا میهمان هستم رفتارم بیشتر به چشم میآید. همه مردم ایران خوب هستند و با من خوب برخورد میکنند. خانواده بیژن طاهری چند بار من را دعوت کرده و آنها رفتار محترمانهای داشتند من به این رفتارها علاقه دارم. دوست ندارم کسی از پشت به من خنجر بزند. دروغ گفتن را هم دوست ندارم. در آلمان دوستان زیادی دارم که میخواهند به تهران بیایند و کل ایران را ببینند. باز هم تأکید میکنم من ایران را خیلی دوست دارم و آمدم که استقلالی جدید بسازم. وقتی افرادی بخواهند استقلال را از بین ببرند من به خاطر هواداران هم که شده با آنها میجنگم. وقتی در اهواز بودیم هواداران زیادی را دیدم که فوقالعاده رفتار کردند، شاید از بین آن همه جمعیت یک نفر هم احساسی شود و کاری انجام دهد مثل اتفاقی که با منشا و رحمتی شد. میدانم سخت است که آنها میخواهند بازیهای ما را ببینند و من به تصمیم آنها احترام میگذارم. اگر پرسپولیس و تراکتور خوب بازی کنند برای ما فرقی نمیکند ولی ما میخواهیم برنده باشیم و هوادارانمان را خوشحال کنیم.
شما میدانید چهارشنبهسوری چیست؟
نمیدانم شما بگویید.
چهارشنبه سوری یک سنت قدیمی در ایران است که مردم شب سهشنبه آخر سال را با غذایی مثل سبزیپلو و ماهی و یک آتشبازی جشن میگیرند و به اصطلاح غم و غصهها را دور می ریزند، البته این را هم بگویم طی یکی، دو دهه اخیر چهارشنبهسوریهای ایران بیشتر با ترقههای پرسروصدا میگذرد.
بله، بله. این آتشبازی و ترقهها را متوجه شدم و یک مقدار از آن را هم در اروپا دیدم البته نه به این شکل پرسروصدا. به نظرم اگر این ترقهبازیها کمتر شود بهتر است. چون ممکن است به خیلیها آسیب وارد شود. مردم میخواهند در پایان سال کنار هم باشند و این ترقهها ممکن است روحیه آنها را دچار مشکل کند. در آلمان هم شبیه چنین کارهایی انجام میشود و این اتفاقات هم تا حدودی رسم و رسوم است.
ایرانیها یک سنتی دارند که مثلاً در حوالی سال نو دروغی میگویند که اسمش دروغ ۱۳ است. در اروپا به این دروغ میگویند دروغ اول آوریل.
درست است، در آلمان میشود یک لطیفه ساخت و مثلاً یک صحبت شوخی و خاصی انجام داد. ممکن است یک نفر با کسی تماس بگیرد و با شوخی به او دروغی بگوید. البته این دروغ خیلی زود مشخص میشود ولی این رسم را در آنجا هم داریم.
میتوانید یک دروغ ۱۳ به ایرانیان بگویید؟
فکر میکند... پرسپولیس قهرمان میشود (با خنده) البته این یک شوخی با خود آقای برانکو است.
برای ما یک سؤالی به وجود آمده. چرا فکر کردید هویج بستنی خوشمزه است.
شما وقتی با آقای بیژن سلطانی (مسئول تشریفات استقلال) هویج بستنی میخورید چشمان او برق میزند. حقیقتاً من هویج بستنی را دوست ندارم و هویج داخل بستنی را نمیپسندم.
پس چرا در صفحه شخصیتان اشاره کردید که هویج بستنی خوشمزه است؟
آن یک اشتباه بود! من واقعاً هویج بستنی دوست ندارم.
در مورد غذاها چه صحبتی دارید؟
دفعه قبل در تلویزیون در مورد یک خورشت مشکیرنگ صحبت کردم که خوشمزه بود باید از آقای طاهری دوباره اسم آن خورشت را بپرسم. (فکر میکنم فسنجان بود). وقتی در شمال کشور بودیم برای ما یک جوجه کباب آوردند که خیلی خوشمزه بود و در جنوب هم یک ماهی خوشمزه خوردیم. شما ایرانیها ادویههای بسیار خوبی دارید و از آن به خوبی در غذا استفاده میکنید.
شما در این یک سال اخیر راننده اختصاصی دارید. دوست ندارید رانندگی کنید؟
من ماشین ندارم ولی ایده خوبی دادید. البته راننده من فرد بسیار خوبی است و از بودن با او راضی هستم. اگر بخواهم در تهران رانندگی کنم حتماً باید یک GPS داشته باشم. من در کشورهای زیادی بودهام ولی انصافاً اتفاقاتی در تهران رخ میدهد که هرگز در هیچ کجای دنیا آن را ندیدهام. مثلاً در خیابانهای یکطرفه ماشین یا موتورسیکلت مستقیم به سمت خودروی ما میآید واقعاً تعجب میکنم که مگر آن خیابان تابلو ندارد؟ یکبار در یکی از اتوبانهای پرتردد دیدم که یک خودرو متوقف شد، مسیر را برعکس دور زد و در یک لاین دیگر به مسیرش ادامه داد اگر این کار در آلمان اتفاق بیفتد حداقل یک سال باید به زندان بروید چون این کار هم برای آن راننده و هم برای بقیه خودروها و رانندگان خطرناک است. خیلی مواقع دیدهام یک پدر فرزند ۲ یا ۳ سالهاش را پشت فرمان میگذارد و رانندگی میکند، من اصلاً این را درک نمیکنم یا مثلاً یک کودک روی پای مادرش در صندلی جلو نشسته است و با یک ترمز ساده آن بچه به بیرون پرت میشود. اگر شما پدر یا مادر هستید و فرزندتان را دوست دارید نباید این کار را انجام بدهید. من خواهش میکنم این موضوعات را در تلویزیون هم اعلام کنید که بچهها باید در ماشین یک صندلی جداگانه داشته باشند.
عدهای میگویند ژن ایرانیها و آلمانیها کمی شبیه به هم است شما این موضوع را قبول دارید؟
اول به این اشاره کنم که در هر جای دنیا اگر یک همسایه خوب داشته باشید یعنی روانشناس خوب دارید و استرسها از روی شما برداشته میشود، همه همسایههای من خوب هستند و خیلی مواقع من را صدا میکنند تا با هم شام بخوریم. اینها برای من زیبا است. در مورد ژن ایرانیها و آلمانیها هم بگویم که کشور شما در سالهای خیلی دور کشور بزرگی بود. ما در آلمان ایالتهای مختلفی داریم اصلاً غافلگیر نمیشوم که ایرانیها با آلمانیها با هم رابطه خیلی خوبی دارند این موضوع را هم در بازیکنانم هم متوجه شدم در ایران دقیقاً مثل آلمان بازیکنان میخواهند خوب باشند و خوب تمرین کنند. الان در استقلال شرایطی دارم که ۱۷، ۱۸ بازیکن آماده بازی هستند نمیتوانم از همه آنها استفاده کنم ولی میتوانم بگویم تا آخر فصل به آنها بازی خواهد رسید. میدانم ممکن است خانواده یک بازیکن از آنها سؤال کنند چرا کم بازی میکند و من این مسائل را کاملاً میفهمم. دیدید در اهواز حسینی و شجاعیان به زمین رفتند و در آینده هم ممکن است حیدری بازی کند. اینها چیزهایی است که در ایران اتفاق میافتد و بیشباهت به آلمان نیست.
در آلمان مرسدسبنز یک برند ویژه است آیا در ایران هم متوجه حضور این خودروی گران قیمت شدهاید؟
بله، مرسدس، آئودی، BMW، فلوکسواگن همه برند هستند میدانم که ایرانیها از قدیم به بنز علاقه داشتند و این را از مدتهای قبل میدانستم. خیلیها دوست دارند این ماشین را سوار شوند ولی واقعاً گران است و فکر میکنم در ایران گرانتر هم باشد البته در ایران ثروتمندان زیادی هستند که بنز سوار میشوند.
در این مدتی که در ایران زندگی کردهاید آیا شده است که از چیزی بترسید؟
خیر، من از چیزی نمیترسم. من در کشورهای مختلف چیزهای زیادی یاد گرفتم. یاد گرفتم که دوستان زیادی داشته باشم و متوجه شدم وقتی برنده باشی دوستان زیادی داری و وقتی ببازی دوستانت کم میشود. باید حواسم به چپ و راستم باشد. ضمن آنکه اصلاً دوست ندارم استرس داشته باشم و یا کسانی را که استرس دارند را به تیمام نزدیک نمیکنم.
بیشتر از فضای ایران صحبت کنیم، از مشکلات اقتصادی تا افزایش قیمت گوشت و مرغ. آیا در آلمان هم این همه نوسان است؟
در آلمان قیمت یورو خیلی کم بالا و پایین میرود و همیشه قیمتها ثابت است ما مشکلی از این بابت نداریم.
شده گوشت و مرغ به یکباره قیمتش افزایش پیدا کند؟
شاید ۲ یا ۳ سنت تغییر داشته باشد بیشتر از این اصلاً اتفاق نیفتاده است.
میدانید اینجا قیمت گوشت و مرغ در حال حاضر چقدر تغییر کرده است؟
یک چیزهایی شنیدم ولی خودم مستقیماً با این مشکلات سروکار ندارم.
این مشکلات اقتصادی در ایران روی قرارداد شما تأثیری دارد یا نه، مثلا کیروش که از ایران رفته هنوز مطالبات خود را به صورت کامل دریافت نکرده است.
طبیعی است که مشکل به وجود بیاید وقتی قرارداد امضا میشود طبیعتاً کار و پول ردوبدل خواهد شد. برای من هم شرایط همین است و منتظر دریافت حقوقم هستم. خود شما هم که کار میکنید باید پولتان را در تاریخ مقرر بگیرید، گواردیولا و زیدان هم که کار میکنند حقوقشان را میگیرند.
شما دیر به دیر خانواده تان را میبینید و برای زندگی بهتر چه برنامهریزی کردهاید؟
دختر من در آلمان شاغل است ساشا هم در حال کار برای استقلال است، خیلی مواقع همسرم به دبی میآید مثل آغاز جدید میلادی که او را در دبی دیدم امیدوار هستم در تعطیلات نوروز یکی، دو روز به خانهام بروم قبول دارم که سخت است ولی این شغل من است.
نوروز برای ایرانیها فرصتی برای استراحت است و این موضوع ممکن است شامل حال تیمها هم بشود. شما چه برنامهای برای استقلال در نوروز دارید؟
وقتی بازیها ادامه دارد نمیتوانم به بازیکنم بگویم یک هفته برود استراحت کند. این فقط مختص اینجا نیست و ممکن است در انگلستان هم چنین شرایطی اتفاق بیفتد. حتی در انگلیس شاید در روز عید هم بازی بگذارند و این برای همه فوتبال دنیا یکسان است. این شغل من و بازیکنان است و در قبالش باشگاه هم حقوق و پاداش بازیکنان را پرداخت میکند.
در این چند ماه اخیر برنامههای لیگ مرتب تغییر کرده و بعضی مربیان هم فقط انتقاد میکنند. آیا شما پیشنهادی دارید که شرایط بهتر شود؟
من مشکلی با این برنامهها ندارم به شرطی که بازیکن کافی در اختیار داشته باشم. وقتی بازیکنان در این شرایط مصدوم میشوند و دست مربی خالی میشود تبعاً این مسائل هم به وجود میآید. اتفاقاً چند روز پیش با فتاحی مسئول برگزاری مسابقات حرف زدم که ظاهراً یک رسانه از قول او صحبتی پیرامون من نوشته بود که فتاحی هم به من گفت اصلاً چنین حرفی نزدم. اول حرفم هم گفتم دوست ندارم کسی به من دروغ بگوید ولی وقتی او تماس گرفت و صحبت کرد دیگر صحبتی در موردش انجام ندادم. حالا هم میگویم این برنامهها به شرطی خوب است که دست مربیان باز باشد.
به عنوان سرمربی استقلال تجربه شما از مسابقات لیگ قهرمانان آسیا چه بوده است؟
ما دوباره در یک گروه سخت قرار گرفتیم، اما انصافاً متوجه قرعهکشی مسابقات نمیشوم. چرا هر سال ما با العین و الهلال همگروه هستیم. این تیمها میلیون دلاری هزینه میکنند و طبیعتاً کار سخت میشود البته ترسی نداریم چون سال گذشته از بین همین دو تیم به مرحله بعد صعود کردیم. ولی به هر حال کار سخت است. همیشه هم گفتهام بهترین تیم برنده میشود نه بهترین بازیکن.الان هم باشگاه باید زمین تمرین خوب در اختیار ما بگذارد و امکانات را برای ما فراهم کند. ما باید مثل بارسلونا و بایرن مونیخ کار کنیم چون دیگر همه میدانند استقلال یکی از بزرگترین باشگاههای آسیا است و روی این تیم حساب ویژه میشود.
چرا به شما میگویند شیرِ پیر.
در کامرون بعد از جام جهانی ۲۰۰۲ این لقب را به من دادند. میدانید که لقب کامرون شیرهای رام نشدنی است. این به آن معنی است که نمیتوانید این تیم را شکست دهید. ما در جام جهانی موفق بودیم و برزیل و تیمهای دیگر اروپایی را شکست دادیم. به همین خاطر آن زمان به لقب شیر پیر دادند. در مورد رنگ موهایم هم صحبتی دارم.
بفرمایید.
رنگ موهای من قرمز بود البته نه به رنگ قرمز پرسپولیس.( با خنده) وقتی در آفریقا و تایلند بودم رنگ موهایم متفاوت بود ولی بعد از مدتی کاملاً سفید شد به همین خاطر به من لقب شیر سفید دادند.
حالا که بحث فوتبالی شد کمی هم در مورد کیروش صحبت کنیم. حالا که از ایران رفته میشود راحتتر در موردش حرف زد که مثلاً کدام صحبتهای او درست بوده و کدام نادرست.
من ارتباط خوبی با کارلوس کیروش داشتم. یکبار هم در آکادمی مفصل با او حرف زدم و خیلی چیزها را بهتر از قبل متوجه شدم. فکر میکنم ارتباط کیروش با مربیان باشگاهها میتوانست بهتر باشد و البته ارتباط مربیان باشگاهها با کیروش بهتر. من معتقدم مربی ملی باید بازیهای باشگاهی را ببیند چون باشگاهها پایههای تیم هستند. فقط مربی نیست که فقط بازیکن را میبیند بلکه بازیکن هم باید مربیاش را ببیند. وقتی در کامرون بودم چند ساعت از داخل جنگل میرفتم تا بازیها را ببینم. وقتی بازیکنان هم من را میدیدند خوشحال میشدند. در تایلند هم شرایط همین بود. یک قانون در کشور آلمان وجود دارد که هر سال مربیان تیم ملی دو بار جلسهای را با مربیان باشگاههای بوندسلیگای یک برگزار میکنند اگر مربیان باشگاهها به این جلسات نیایند مدرک مربیگریشان را از دست میدهند. آنها راجع به همه چیز صحبت میکنند و نقطهنظراتم را میپرسند. مثلاً برتی فوگوتس و بکنباوئر زمانی مربی تیم ملی بودند و از من در مورد اولیورکان سؤال کردند آنها گفتند که آیا این جوان میتوان گلر شماره ۳ تیم آلمان باشد که من هم گفتم صد درصد. مربی تیم ملی باید تمامی اطلاعات را داشته باشد و همه چیز را بداند. اگر بازیکنی مسأله و یا مشکلی داشته باشد مربی میتواند مشکلات را به کادر فنی تیم ملی منتقل کند. من تا زمانی که کیروش در ایران بود بازیهای تیم ملی را دیدم و حتی میخواستم به امارات بروم که فرصت نشد. به نظرم کیروش صحبتهای خوبی در مورد لیگ ایران انجام نداد و حتی صحبت خوبی در مورد مربیان لیگ نکرد. اسم این نمیشود همکاری. شاید کیروش بازیکنان را چند هفته در اختیار داشته باشد ولی مربی باشگاهی هر روز با بازیکن است. بعد از جامجهانی اصلاً خوب نبود که کیروش در مورد برانکو مصاحبه کرد کار او را متوجه نشدم حتی روزنامههای ایران و کشورهای مختلف در مورد فوتبال ایران مطلب ننوشتند و فقط در مورد این مصاحبه کیروش حرف میزدند. در حالی که ما هم تیمهای خوبی در آسیا داشتیم و هم مربیان خوبی. در دوره قبل جام باشگاهها ما ذوب آهن را حذف کردیم که اگر این اتفاق نمیافتاد شاید تیمهای مرحله آخر استقلال، پرسپولیس، السد و ذوب آهن بودند و این خوب نبود که کیروش در مورد همکارانش آن گونه حرف بزند.
و صحبتهای خوب او چطور آیا او حرفی زد که برای شما جلب توجه کند؟
کیروش ۸ سال در اینجا بود و حضور یک مربی در این مدت در یک کشور نشان میدهد که او یک مربی قوی است. او دو بار تیم ملی ایران را به جامجهانی هدایت کرد. در سال ۲۰۱۴ که شما با آرژانتین بازی میکردید من در جامائیکا حضور داشتم معتقدم در آن دیدار خاص فقط مسی بود که ایران را شکست داد و ایران فقط به خاطر یک ضربه مسی بازی را از دست داد وگرنه شانس رفتن به مرحله بعد مسابقات بود. کیروش کارهای خوبی انجام داده و قبل از اینکه از ایران برود اطلاعاتی به من داد و گفت مواظب باش! حالا هم من بیشتر از قبل مواظب هستم.
به شما گفتند مراقب باش؟
بله.
در مورد ایران گفتند یا فوتبال؟
در مورد ایران نه. سؤال بعدی (با خنده).
اما به هر حال در مورد این صحبت کیروش و توصیهاش به شما میشود صحبتهای زیادی کرد.
اوکی سؤال بعدی لطفاً.
شما در نوروز باید تیمتان را در دربی به مصاف پرسپولیس بفرستید، چه صحبتی در مورد دربی نوروزی دارید.
چیزی که برای من مهم بازی بعدی استقلال خواهد بود. من در اینجا فقط باید حواسم به بازی بعد باشد. در مورد آینده و آیندهها فهرستی را به باشگاه دادهام و همه چیز را گفتهام. شما حتماً میدانید که من ابتدای فصل چهار بازیکن خوبم را از دست دادم.
اتفاقاً میخواستیم در مورد این موضوع صحبت کنیم که چه برنامهای دارید و اتفاقات ابتدای فصل جاری تکرار نشود.
قبل از اینکه مدیرعامل باشگاه تغییر کند به او گفتم تیام، حسینی، جباروف باید در استقلال بمانند الان هم مدیرعامل خودش میداند چه کسانی باید بمانند. من هم چیز را به او گفتهام.
پس خواستهها و نفرات مدنظر را به باشگاه اعلام کردهاید؟
من یک لیست به مدیرعامل باشگاه دادم که در آن همه چیز را پیرامون آینده توضیح دادم این کار را از چند ماه قبل انجام دادم که مشکلات به وجود نیاید. فکر میکنم مدیرعامل باشگاه هم میداند چه چیزهایی مهم است و چه کارهایی باید برای آینده انجام دهد.
شما یکی از مربیان خوب خارجی شاغل در ایران هستید که در یک سال و نیم اخیر توانایی فنی خود را نشان دادید. به نظر شما فدراسیون فوتبال باید به دنبال چه مربی در ایران باشد؟ آیا یک مربی نامی مثل کیروش را استخدام کند یا یک مربی جویای نام مثل سانچز در تیم ملی قطر.
اینکه مربی اسم و رسمدار باشد یا جوان مهم نیست، مهم این است که مربی خوب باشد. مربی که با مربیان باشگاهها همکاری کند. مربی تیم ملی ایران باید در تهران زندگی کند و دورنمای کاری خوبی داشته باشد. میدانم که در ایران آکادمیهایی وجود دارد و در این آکادمیها باید به روی مربیان تیم ملی باز باشد. او باید هر چند وقت یکبار شرایط را فراهم کند که بازیکنان مستعد بیایند و در یک محیط آرام تمرین کنند و به باشگاهها برگردند یک مرکزی باید در اختیار مربیان تیم باشد که نخبههای آکادمی مختلف زیرنظر او در آنجا تمرین کنند و در فرصت مناسب هم در اختیار باشگاهشان باشد این خودش یک انگیزه برای بازیکنان است. خیلی مهم است که مربی جدید ایران ذهنیت و شرایط مردم را بداند مثلاً آلبرتو زاکرونی مربی تیم ملی امارات ذهنیت مردم و تیم ملی این کشور را به خوبی نمیدانست و دیدید که دچار مشکل شد. وقتی مربی به چشم بازیکنش نگاه کند باید مشکل او را متوجه شود. در قطر بازیکنان مدتی در اسپایر تمرین میکنند و به باشگاهشان برمیگردند این کار کاملاً درست است. من در تایلند هم این کار را کردم و فقط مربی تیم ملی بزرگسالان نبودم. من بهترینها را میشناختم و آنها را در اختیار تیم ملی زیر ۱۸ سال قرار میدادم. همین الان دو نفر از آن بازیکنان درجیلیگ ژاپن بازی میکنند. اتفاقی که قبلاً رخ نداده بود. یا مثلاً عبدالرحمان را از ۱۶ سالگی در اختیار گرفتم که او بعداً تبدیل به بهترین بازیکن شد همین حالا هم میخواهیم همین کار را با الهیار صیادمنش کنیم.
کمی از فضای فوتبال فاصله بگیریم. حتماً میدانید مردم ایران دچار مشکلات عدیدهای هستند، آنها سختیهای زیادی کشیدند و در سالهای نه چندان دور درگیر هشت سال جنگ بودند حالا هم با تحریمهای اقتصادی مواجه هستند. شاید از بیرون تبلیغات گستردهای علیه ایران صورت گرفته باشد ولی به عنوان یک فردی که از خارج از کشور در فوتبال ایران فعالیت میکنید میخواهیم بدانید چه توصیهای به مردم ایران دارید.
اول از همه امیدوارم که مردم ایران بیشتر لبخند بزنند. اروپا میخواهد ارتباط بهتری با ایران داشته باشد. من آدم سیاسی نیستم ولی دوست دارم شرایط اقتصادی و مشکلات متوقف شود. شما کشور زیبایی دارید، شمال، جنوب، شرق و غرب همه زیبا هستند. وقتی به کشورم برگشتم در مصاحبههایم اعلام کردم تا زمانی که در جایی زندگی نکردید حرف منفی در مورد آنجا نزنید من الان در ایران زندگی میکنم و میدانم شما چه کشور خوبی دارید. میدانم دشمنان پشتسر شما هستند همانطور که ممکن است در فوتبال دشمنان پشتسرتان باشند. میدانم که عشق در چشم هواداران فوتبال وجود دارد و میبینم که فوتبال یکی از عوامل خوشحالی مردم است. امیدوارم همه بدانند که ایران کشور خوبی است و باید اشاره کنم دوستان زیادی در آلمان دارم که میخواهند به ایران بیایند و اینجا را ببینند خیلی از آنها هم آمدند و رفتند و بعدها به من گفتند حرفهای منفی که در مورد ایران زده میشود را نمیتوانیم باور کنیم چون به آنجا آمدیم و رفتیم و هیچ چیزی ندیدیم. فقط دوست دارم بگویم آرزویم خوشحالی مردم ایران است.
و در پایان مصاحبه میخواهیم سؤالاتی تک کلمهای از شما بپرسیم و شما هم به همین شکل جواب بدهید...
آلمان: خانه
ایران: عشق دوم من
برتیفوگتس: دوست خوب
علی دایی: (با خنده) سرزن قوی و قهار مثل هاست هوبش
تهران: بدون ترافیک!
رضا افتخاری: مدیرعامل خوب
دبی: شهر قرارهای خانوادگی من
برانکو: دوست خوب من و مربی خوب
استقلال: عشق اول در حال حاضر مثل زندگی در جریان من
خبرنگاران ایرانی: خبرنگاران خوبی هستند
و صحبت آخر
عید نوروز را به همه تبریک میگویم و بهترینها را برایتان آرزو میکنم. خوشحالم که در ایران هستم و از شما میخواهم سنتهایتان را حفظ کنید.
منبع: فارس
انتهای پیام/
نظر شما